برند چیزی است که مخاطب میتواند با آن ارتباط برقرار کرده و برای نیازهای مخاطب طراحی شده باشد. شما میخواهید که نام تجاری شما از بقیه متمایز شود و ارزشهای پشت شرکت شما را واقعاً نشان دهد. محبوبترین برندهای دنیا به دلیل داشان شانس موفق نیستند بلکه همه آنها یک پایگاه مشتری قوی دارند که به برند وفادار بوده و بارها و بارها برای خرید آن برند را انتخاب میکنند. اما چگونه این برندها به آنجا رسیدند؟ واقعیت این است که یک برند موفق دارای اجزا و المانهای بسیاری است که همگی به هماهنگی و مدیریت برند یا brand management نیاز دارند.
به عبارت دیگر پشت هر برند موفق، یک مدیر برند وجود دارد که استراتژیها را کنترل کرده و آن برند را به سمت موفقیت هدایت میکند. در این مطلب یاد میگیرید که مدیران برند چه میکنند و چگونه میتوانید برای مدیریت برندها به فرد موفقی تبدیل شوید.
فهرست مطالب
- 1 اصول مدیریت برند
- 2 مدیریت استراتژیهای برندینگ
- 3 هدف از مدیریت برند
- 4 ۱- نوع فرآیند برندسازی
- 5 ۲- شناخت مخاطبان هدف
- 6 ۳- تعیین استراتژی بازاریابی
- 7 ۴- ایجاد حس وفاداری در مشتری
- 8 ۵- ایجاد تجربه خوب برای مشتری
- 9 ۶- رضایت مشتری از برند
- 10
- 11 اجزاء مدیریت برند
- 12 ۱- استراتژی و اجرا
- 13 ۲- مدیریت بازاریابی
- 14 ۳- توسعه نام تجاری
- 15 مدیران برند چه مهارتهایی دارند؟
- 16 ۱- ارتباطات گسترده
- 17 ۲- تشویق خلاقیت و نوآوری
- 18 ۳- تحلیل بازار هوشمند
- 19 ۴- سازگاری و انعطاف پذیری
- 20 سوالات متداول مدیریت برند
- 21 هدف از مدیریت برند چیست ؟
- 22 اصول مدیریت برند ؟
- 23 مدیریت برند به چه معنا است ؟
- 24 اجزاء مدیریت برند کدامند ؟
اصول مدیریت برند
مدیر برند مسئول تصویر کلی یک شرکت، محصول یا شخص (یعنی یک برند) است. هدف آنها این است که اطمینان حاصل کنند که هر تماس شرکت پیام درستی را به مشتریان خود منتقل میکند تا آنها بخواهند برای خرید بیشتر برگشته تا در نهایت برند رشد کند. بخش مهمیاز اصول این نقش، هدایت بخش بازاریابی با مدیریت همه جانبه ارتباطات، کانالها، داراییها و محصولات است.
مدیریت برند، همچنین تجربه مشتری را بر عهده دارد که شامل تجزیه و تحلیل بازخورد مشتری در مورد محصولات و خدمات و همچنین شناسایی فرصتهایی است که انتظارات مشتری را به همراه دارد. مدیران برند همچنین در درک اتفاقات بازار دخیل هستند تا بتوانند در مورد استراتژیهای برندسازی بر اساس آنچه که مصرف کنندگان یا فردا میخواهند، تصمیم گیری کنند.
مدیریت استراتژیهای برندینگ
مدیریت استراتژیک و موثر برند ترکیبی از تکنیکهایی است که برای حمایت از شرکتها در ایجاد شناخت برند، افزایش درآمد و دستیابی به اهداف بلندمدت تجاری خود استفاده میشود. هدف اصلی برنامه ریزی استراتژیک ایجاد پیوند با مخاطبان برند و در نهایت تحت تاثیر قرار دادن آنها است. شرکتها از مدیریت استراتژیهای برند برای برجسته شدن در بازار هدف خود استفاده میکنند.
به این ترتیب میتوانند برند را با منحصر به فرد بودنش از رقبای خود جدا کرده و آن را برای رسیدن به شهرت جهانی ارتقا دهند. مدیریت استراتژیک برند بر نتایج بلندمدت، نظارت بر توسعه برند در آینده و برنامهریزی برای سیاستهایی که به ارزش برند میافزایند تمرکز دارد.
وقتی استراتژیهای برندینگ پشت یکی از محبوبترین برندها مانند گوگل، اپل، تسلا، دیزنی و بسیاری دیگر را تجزیه و تحلیل میکنیم، متوجه میشویم که همه آنها شامل موارد ضروری هستند که در صورت ترکیب، یک استراتژی برند موفق را ایجاد کردهاند.
بیایید به نمونههایی از استراتژیهای برند موثر نگاه کنیم که به این برندها کمک کرد تا به آنچه امروز هستند تبدیل شوند. به عنوان مثال، هدف گوگل دسترسی بدون محدودیت به اطلاعات جهان است. شعار آنها به آنها کمک میکند تا هم کاربران و هم کارمندان خود را در مسیر برند خود قرار دهند. برای همین در شعارهای خود میگویند: ماموریت ما سازماندهی اطلاعات جهان و قابل دسترس و مفید ساختن آن برای همه است.
هدف از مدیریت برند
مدیریت برند موثر زمان و تلاش میخواهد. اما اگر همه عناصری را که باعث موفقیت این فرآیند مدیریتی میشوند، به خوبی بشناسید آنقدرها که به نظر میرسد پیچیده به نظر نمیرسد، در ادامه برخی از اهداف مدیریت برند برای شما بیان شده است:
- نوع فرآیند برندسازی
- شناخت مخاطب هدف
- تعیین استراتژی بازاریابی
- ایجاد حس وفاداری در مشتری
- ایجاد تجربه خوب برای مشتری
- رضایت مشتری از برند
۱- نوع فرآیند برندسازی
نوع فرآیند برندسازی مجموعهای از اقدامات برنامه ریزی شده است که برای تعریف، برقراری ارتباط و ارتقای هویت برند استفاده میشود؛ این فرآیند به ایجاد عناصر اساسی برای ایجاد یک برند معتبر کمک میکند. برای تعریف برند خود باید هدف برند را درک کنید، آنچه شرکت و کارمندان آن را به انجام کسب و کار و سرمایه گذاری زمان و تلاش خود سوق میدهد.
۲- شناخت مخاطبان هدف
مخاطب هدف گروهی از افراد است که به احتمال زیاد به خرید محصولات شما علاقهمند است. بنابراین شما میخواهید تلاشهای بازاریابی برند خود را بر روی مشتریان هدف متمرکز کنید. هدف قرار دادن موفقیت آمیز مخاطبان باعث صرفه جویی زیادی در پول شما شده و رابطه شما با مشتریان را بهبود میبخشد.
۳- تعیین استراتژی بازاریابی
استراتژی بازاریابی یک برنامه بلند مدت است که برای هدف قرار دادن مصرف کنندگان بالقوه و تبدیل آنها به مشتری استفاده میشود. هدف اصلی یک استراتژی بازاریابی خوب، متمایز ساختن خود از رقبا و ارائه مزایای برند است. یک استراتژی بازاریابی موفق باید چشم انداز، ارزشها و باورهای شرکت را نشان داده و تاثیر مدیریت برند بر کسب و کار را نشان دهد.
یک مثال کامل از یک استراتژی بازاریابی موثر، کمپینهای سازگار با محیط زیست است که صنعت مد چند سال پیش آغاز کرد و در حال حاضر در بسیاری از برندهای ایرانی هم شاهد آن هستیم.
۴- ایجاد حس وفاداری در مشتری
کلید هر کسب و کار موفق، داشتن پایگاه اطلاعات قوی از مشتریان وفادار است. با این حال ایجاد وفاداری به زمان و تلاش نیاز دارد. زیرا چیزی که شما میسازید یک رابطه بلند مدت با مشتریانتان است.
استراتژیستها از بازاریابی رابطهمند برای ایجاد روابط طولانی مدت با مشتریان استفاده میکنند. آنها از استراتژیهای بازاریابی مختلفی استفاده میکنند تا مشتریان را راضی نگه داشته و آنها را به مشتریان وفاداری تبدیل کنند که ارتباط مثبتی با نام تجاری خود دارند.
بازاریابی رابطهمند ارتباط عاطفی بین شما و مشتریان جدید و قدیمیشما را ترویج داده و به این ترتیب آنها مدام برمیگردند و حتی شما را به دیگران معرفی میکنند.
۵- ایجاد تجربه خوب برای مشتری
ارائه یک تجربه عالی برای مشتری، کلید تبدیل آنها به مشتریان وفادار است. ابتدا باید نیازهای آنها را درک کرده و سپس دلایل آنها برای تعامل با یک برند را درک کنید. خود را به جای آنها بگذارید و تصور کنید که آنها چه سؤالات و مشکلاتی در سفر مشتری خود دارند. ایجاد رابطه خوب با مشتریان و تعامل با آنها از طریق پلتفرمهای مختلف میتواند به شما در ایجاد پایگاهی قوی از مشتریان وفادار کمک کرده و برندینگ و کسب و کار شما را از دیگر رقبایتان جدا کند.
۶- رضایت مشتری از برند
داشتن مشتری راضی یعنی داشتن مشتری وفادار که همیشه انتخاب اولش شما خواهید بود. به همین دلیل شرکتها باید تا حد امکان میزان رضایت مشتری را بالا ببرند. اگر آنها موفق به انجام این کار نشوند، فرصت را برای هدف قرار دادن مواردی که به مشتریان خدمات نمیدهند از دست خواهند داد.
اجزاء مدیریت برند
مدیریت کردن برند اجزای مختلفی دارد که به طور کلی شامل سه دسته است:
۱- استراتژی و اجرا
برنامه ریزی و اجرای عناصر مهم بازاریابی و فروش که شرکت را به سمت موفقیت سوق میدهد یکی از مهمترین اجزای مدیریت برند است. مانند خدمات مشتری، روابط عمومی(PR) یا ارتباطات داخلی که جز این موارد است.
۲- مدیریت بازاریابی
اطمینان از همکاری بین بخشی موثر در تبلیغات، رویدادها و سایر ابتکارات استراتژیک با تلاشهای ورودی که عمدتاً بر تولید محتوا و مدیریت رسانههای اجتماعی متمرکز است شامل مدیریت بازاریابی است. بخش عمده ای از مهمترین نکات این بخش نوشتن گزارش تحلیلی، شناسایی اتفاقات برای استراتژیهای آینده و ارزیابی فرصتهای جدید بر اساس دادههای مشتریان است.
۳- توسعه نام تجاری
تعیین اهداف تجاری با تجزیه و تحلیل نیازهای بازار بدست میآید. ترسیم استراتژیها برای هر حوزه تمرکز مورد نیاز برای دستیابی به این اهداف و پالایش داراییهای برند برای اطمینان از همسویی با استراتژی کلی است که نتیجه آن توسعه برندسازی است.
مدیران برند چه مهارتهایی دارند؟
یک مدیر برند برای دستیابی به موارد لازم برای تقویت و حفظ یک برند، باید ویژگیهای خاصی داشته باشد. در ادامه برخی از مهمترین مهارتهایی که یک مدیر برند باید به یک تیم بیاورد بیان شده است:
۱- ارتباطات گسترده
به عنوان یک مدیر برند، مهارتهای ارتباطی شما یکی از مهمترین جنبههای شغل شما است. برای هدایت برند، شما نیاز به شفافیت پیام نه تنها در خارج، بلکه در درون سازمان خود دارید. داشتن روابط قوی در سراسر شرکت و همچنین ایجاد ارتباطات شخصی با همکاران برای مدیر برند ضروری است.
۲- تشویق خلاقیت و نوآوری
خلاقیت یک جنبه حیاتی برای هر برندی است، بنابراین بخشی از کار مدیر برند این است که تفکر قالب محیط را تقویت کند. در حالی که تعیین اهداف و دستورالعملها برای این مورد مهم است، ساختار خشک بیش از حد میتواند مضر باشد که در بسیاری از سازمانهای ایران شاهد آن هستیم. مدیران برند موثر این چالش را درک میکنند و استراتژیهایی را اجرا میکنند که به جای محدود کردن خلاقیت، آن را تشویق میکنند تا تیم نوآور باقی بماند.
۳- تحلیل بازار هوشمند
مدیران برند باید تصمیمات بزرگ بگیرند. هر دو تحقیق کیفی و کمیاطلاعات مورد نیاز برای تصمیم گیری را برای یک مدیر برند فراهم میکند، البته که این دادهها باید تفسیر شوند و تصمیمات باید بر اساس اطلاعات موجود اتخاذ شوند. ترکیبی از تجزیه و تحلیل دادهها، تجربه و شهود برای اتخاذ تصمیمات مدیریتی حیاتی برای هدایت برند به سمت اهدافش استفاده میشود.
۴- سازگاری و انعطاف پذیری
بازارها ساکن نیستند، آنها دائماً در حال حرکت و جابجایی هستند زیرا افراد و آنچه آنها میخواهند در طول زمان تغییر میکنند. مدیریت اثربخش برند یک رویکرد فراموش شدنی نیست و مدیر باید در صورت تغییر شرایط بازار توانایی چرخش را داشته باشد.